هر چه بادا باد

سخت است از چشمان من چیزی بفهمی

چیزی از این باران پاییزی بفهمی

من دوستت دارم ولی یادت بماند

دیگر نباید بیش از این چیزی بفهمی


           
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 22:35
حامد امین

 

 
و اگر اینگونه نیست تنهاییت کوتاه باشد
 
و پس از تنهاییت نفرت از کسی نیابی.
 
آرزومندم که اینگونه برایت پیش نیاید،اما اگر پیش آمد
 
بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی!
 
***
 
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی
 
از جمله دوستان بد و ناپایدار
 
برخی نادوست، وبرخی دوستدار
 
که دسته کم یکی در میانشان
 
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
 
و چون زندگی بدینگونه است برایت آرزومندم:
 
که دشمن نیز داشته باشی
 
نه کم،نه زیاد درست به اندازه
 
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند
 
که دسته کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد!
 
تا که زیاده به خودت غره نشوی!
 
***
 
و نیز آرزومندم :
 
مفید باشی
 
نه خیلی غیر ضروری
 
تا در لحظات سخت،
 
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
 
همین مفید بودن کافی باشد
 
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی
 
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند!
 
چون این کار ساده ایست.
 
بلکه با کسانی که:
 
اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند!!!
 
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی!
 
***
 
و امیدوارم:
 
اگر جوان هستی خیلی به تعجیل رسیده نشوی.
 
و اگر رسیده ای
 
به جوان نمایی اصرار نورزی!
 
و اگر پیری،تسلیم نا امیدی نشوی.
 
چرا که هر سنی، خوشی و نا خوشی خودش را دارد!
 
و لازم است بگذلریم در ما جریان یابند.
 
***
 
امیدوارم سگی را نوازش کنی
 
به پرنده ای دانه دهی،
 
وبه آواز یک سهره گوش کنی وقتی که
 
آوای سحرگاهی اش را سر میدهد.
 
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بیفشانی
 
هر چند خرد بوده باشد
 
و با رویشش همراه شوی
 
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
 
***
 
بعلاوه آرزومندم:
 
پول داشته باشی
 
چرا که در عمل به آن نیازمندی!
 
و برای اینکه سالی یک بار
 
پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی:<<این مال من است>>
 
فقط برای اینکه روشن شود کدامتان ارباب دیگریست!
 
***
 
و در پایان اگر مرد باشی آرزومندم:
 
زن خوبی داشته باشی.
 
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی.
 
که اگر فردا خسته باشید یا پس فردا شادمان
 
باز هم از عشق حرف برانید
 
تا از نو بی آغازید.
 
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد

 

 

 

(ویکتور هوگو)




           
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 22:26
حامد امین



           
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 7:51
حامد امین



           
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 7:47
حامد امین



           
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 7:42
حامد امین

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم:

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ!

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند

زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.



           
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 6:26
حامد امین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواستگار: ملاک های شما بریـ یه ازدواج چیه!؟
دختر خانم گرامی : بری مو همی تفاهم خیلی مهمه !
خواستگار : تفاهم که ها! دِگه؟
دختر خانم گرامی : مهم تفاهمه و یه دِنه خانه!
خواستگار : خب ها! دِگِه چی!؟
دختر خانم گرامی : مهم تفاهمه و یه دِنه خانه و یه باغ تو طرقبه !!
خواستگار : و دگِه چه ملاک هایی دِرِن؟!
دختر خانم گرامی : خب همو تفاهم و یه دِنه خانه و یَک ماشین مدل بالا هم خوبه خب !
خواستگار : و دگه!؟
دختر خانم گرامی : خب تفاهم و خانه و ماشین رو گفتُم. یه عالمه هم پول دِشتهِ بِشی بد نیست!
خواستگار : دِگِه امری نِدِرِن!؟
دختر خانم گرامی : چرا! چرا! ها! نِماخوام که شما هم زیاد به زحمت بیُفتِن و روتان فشار بیه !
"
تفاهم" رو هم فراهم نکردِن اشکال نِدِره !!
خواستگار : ها! ای دست گلتان درد نکُنه... مو بُرُم یه دوری بِزِنُم باز میام



           
جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 11:22
حامد امین


عکسی تاریخی که در 26 جولای 1967 توسط "روکو مورابیتو" گرفته شد، بعدها و در سال 1968، جایزه معتبر پلیتزر را به عکاسش پیشکش کرد. عکسی ماندگار که به "بوسه زندگی" معروف شد، بازتابی گسترده در دنیا داشت.

راندال شامپیون، که یک سیم چین بود، با لمس سیم برق فشار قوی، بیهوش در میان زمین و آسمان معلق مانده بود. در این حال، همکارش، تامسون به سرعت خود را به او رساند و تنفس دهان به دهان را آغاز کرد. او این کار را آن قدر ادامه داد تا تنفس راندال بازگشت و او جانی دوباره گرفت.
شاید اگر آن روز تامسون کمی دیرتر خود را به همکارش می رساند، او دیگر به زندگی باز نمی گشت. به همین دلیل این عکس به "بوسه زندگی" معروف شد.


           
یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, :: 6:5
حامد امین
درباره وبلاگ


كاش مي شد كه پريد ، كاش مي شد كه مثل جوجه اردك زشت ، قو شد يك قوي سپيد .
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هر چه بادا باد و آدرس humanrice.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 108
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 115
بازدید ماه : 575
بازدید کل : 119227
تعداد مطالب : 318
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content